نگاشته های یک دانش آموز

داستان پرداخت هزینه در آخرت

يكشنبه, ۷ دی ۱۳۹۳، ۱۲:۱۰ ب.ظ


پیرمرد ثروتمندی در بستر مرگ بود. تمام زندگی او بر محور پول چرخیده بود و حالا که عمرش به پایان می‌رسید با خود فکر کرد، بد نیست در آن دنیا چند روبلی در دست داشته باشد. بنابراین از پسران خود خواست که یک کیسه روبل در تابوتش قرار دهند. فرزندانش هم این درخواست او را برآورده کردند. وقتی به آن دنیا رسید، میزی بزرگ دید که انواع نوشیدنی‌ها و خوردنی‌ها مانند کوپۀ درجه یک قطار روی آن چیده شده بود. با خوشحالی به کیسۀ پول خود نگاه کرد و به میز نزدیک شد … 

هر چیز که در آنجا بود،‌ فقط یک کوپک قیمت داشت. از رولت خوشمزه تا ماهی‌های ساردین تازه و شراب قرمز. مرد با خود فکر کرد: «چه ارزان. اینجا همه چیز بسیار ارزان است.» بعد می‌خواست یک بشقاب پر از غذاهای عالی سفارش دهد. هنگامی که مرد پشت پیشخوان از او پرسید آیا پول دارد، یک سکۀ پنج روبلی را بالا گرفت. ولی مرد با ترشرویی گفت: «متأسفم! ما در اینجا فقط کوپک قبول می‌کنیم!» همان طور که می‌توان پیش‌بینی کرد،‌ مرد ثروتمند در این بین بسیار گرسنه و تشنه شده بود.



پس به خواب پسرانش رفت و به آنها دستور داد جای روبل، مقدار کوپک در گور او قرار دهند. همین اتفاق هم افتاد. مرد با خوشحالی به سوی پیشخوان رفت، اما وقتی می‌خواست یک مشت کوپک به فروشنده بدهد، وی خندان و در عین حال با قاطعیت گفت: «این طور که متوجه می‌شوم، شما آن پایین چیز زیادی یاد نگرفته‌اید. ما در اینجا کوپک‌هایی را قبول نمی‌کنیم که درآمد شما بوده است، بلکه فقط کوپک‌هایی را می‌پذیریم که شما هدیه کرده‌اید.»”

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۰/۰۷
میرزایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی